از پرفسور سمیعی پرسیدند: 
تو چرا به خدا اعتقاد داری؟
گفت کنار دریا ،مرغابی را دیدم که ،پایش شکسته  ،
پایش را ،داخل گلهای رس مالید،
بعد به پشت خوابید،و پایش را به ،سمت نور خورشید گرفت تا گل خشک شود. 
اینطوری پای خودش را گچ گرفت ،
فهمیدم که نیرویی مافوق طبیعی وجود دارد ،که به او این آموزش را داده 
حالا اسم این نیرو را می توانید خدا یا هر چیز دیگر بگذارید 
مغرور نشوید وقتی ،پرنده ای زنده است مورچه را میخورد 
وقتی می میرد ،مورچه او را می خورد
 شرایط با زمان تغییر می کند 
هیچ وقت کسی را تحقیر نکنید
 شاید امروز قدرتمند باشید 
اما  زمان از شما قدرتمندتر است
 پس ،مهربان باشید
 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاسه شکر فرادید نخود بانو RECTOR1000 فروش فلزیاب | 09100061386 آلفا سیستم درب استيل،نرده استيل،نرده شيشه اي | فرداد استيل کاشت ایمپلنت دندان خدمات دندانپزشکی مشاوران آموزش